ریچارد هاس: امریکا نمی توانست جلوی جنگ را بگیرد، این تصمیم پوتین بود/ مطمئن نیستم آمریکا بتواند به نقش سابق خود در جهان ادامه دهد
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۲۱۴۸۵
ریچارد هاس در این گفتوگو درباره اینکه آیا نقش بینالمللی ایالات متحده افول کرده و از این پس نقش کمرنگتری در نظم جدید جهان خواهد داشت و اینکه آیا فصل مشارکت آمریکا در جهان پایان یافته و فصل جدیدی آغاز شده است، گفت: بله، دو مساله مهم وجود دارد که این شرایط را به وجود میآورد. یکی از آنها پدیدار شدن مجدد تنشها میان قدرتهای بزرگ متخاصم است که بسیاری فکر میکردند با پایان جنگ سرد تمام شده اما اکنون آمریکا خودش را در وضعیتی میبیند که با دو قدرت متخاصم یعنی روسیه و چین و دو قدرت متوسط یعنی ایران و کره شمالی سر و کار دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی درباره اهمیت مشارکت آمریکا در مسائل جهانی گفت: شاید مردم فکر کنند که جنگ اوکراین به صورت یکجانبه بر زندگی روزانه آمریکاییها تاثیر ندارد و یا اینکه اکنون دیگر مثل حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر نیست و جنگها از داخل آمریکا به کشورهای دیگری چون افغانستان و عراق کشیده شده و در آنجا ادامه یافته است اما مردم باید این حقیقت را متوجه باشند اینکه جهان چطور بر ما تاثیر میگذارد و ما چگونه بر جهان تاثیر میگذاریم یک مسیر دوطرفه است. مردم باید متوجه باشند که امنیت ملی یک سکه دو طرف است با مسائلی که در داخل رخ میدهد و مسائلی که در سطح بینالمللی رخ میدهد. اکنون چالش رهبری دشوارتر شده است.
هاس در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا و نگرانی نسبت به انزواگرایی فلجکننده در سیاستهای این کشور گفت: من شاهد این سیاستها در هر دو حزب هستم. در حال حاضر در هیچ یک از دو حزب دموکرات و جمهوری خواه شاهد حضور نمایندگانی که فلسفه حفط برتری آمریکا در جهان را داشته باشند، نیستیم و این احتمال وجود دارد که ما در سال ۲۰۲۴ میلادی افرادی را داشته باشیم که بیشتر نماینده بخش میانهروی این طیف هستند. اما گمان نمیکنم به این زودیها نئو-انزواگرایان بر سیاستهای آمریکا سلطه پیدا کنند.
وی درباره جنگ اوکراین و اینکه اکنون اوکراین چه معنی برای آمریکا و قدرتهای غربی دارد و آیا اوکراین در حال حاضر یک چالش تعریف میشود یا میتوانیم از کنار آن عبور کنیم، گفت: دولت آمریکا به هیچ وجه از کنار این ماجرا نمیگذرد و در هر دو حزب اکثریت قاطعی وجود دارد که از مقاومت و ایستادگی در برابر حمله روسیه به اوکراین حمایت میکنند. ممکن است با توجه به شرایط، مقیاس کمکهای آمریکا به اوکراین یا بخش هایی از پیشنهاد صلحی تغییر کند اما آمریکاییهایی که بر این جنگ تمرکز کردهاند کاملا از خط مشی که جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا در این رابطه پیش گرفته حمایت میکنند. اکنون قرار نیست اتفاقی که در رابطه با افغانستان افتاد در رابطه با اوکراین نیز رخ دهد البته من از کاری که در افغانستان انجام دادیم حمایت نمیکنم. بسیاری خواستار ادامه حضور آمریکا در افغانستان بودند اما در هر حال رئیس جمهور تصمیم به خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان گرفت. در هرصورت نباید اتفاقات و تصمیمات اتخاذ شده در رابطه با افغانستان را به عنوان مدل و الگوی کل سیاست خارجه آمریکا درنظر گرفت. بایدن و اطرافیانش قویا باور داشتند که افغانستان جایی نیست که آمریکا بخواهد به سرمایهگذاری خود در آن ادامه دهد اما بایدن صریحا اعلام کرده که تمایل دارد در اوکراین و همچنین در تایوان در مقابل چین سرمایهگذاری کند.
این مقام آمریکایی درباره ادامه ایفای نقش آمریکا در جهان و مشارکت در مسائل بینالمللی گفت: ما نمیتوانیم در رابطه با چین و روسیه به صورت یکجانبه اقدام کنیم بلکه باید به دنبال ایجاد ائتلافهایی باشیم که با دیپلماسی، طرح اضطراری نظامی و همچنین طرح اضطراری اقتصادی سر و کار داشته باشد. ما همچنین میتوانیم گزینه اعمال تحریم علیه چین را در نظر داشته باشیم، نه آنهایی که تنها تهدیدی برای چین هستند بلکه آنهایی که باعث شود چین متوجه شود که هرگونه استفاده از زور علیه تایوان هزینهای گزاف به همراه خواهد داشت. ما باید با کشورهای همفکر ائتلافهایی تشکیل دهیم تا به طور موثر به مشکلات جهانی رسیدگی کنیم.
این کارشناس سیاست خارجی درخصوص نحوه تعامل با چین و روسیه گفت که در مورد این دو کشور نمیتوان به صورت "یکجانبه" کار کرد و بر لزوم ایجاد یک "ائتلاف" تاکید کرد. او رویکرد اول را بر پایه دیپلماسی خواند و از نگاه او، مورد بعد برنامهریزی نظامی و حتی اقتصادی محتمل است.
ریچارد هاس همچنین از احتمال اعمال تحریمهایی علیه چین سخن گفت و تاکید کرد: میخواهم چین بداند که هرگونه استفاده از قوه قهریه علیه تایوان به صورت فوقالعادهای هزینه خواهد داشت. ما باید با کشورهای همفکر تشکیل ائتلاف دهیم. اگر بخواهیم به شکلی موثر مشکلات جهانی را مدیریت کنیم، نمیتوانیم به همهجانبهگرایی فکر کنیم. مثلا در مجمع عمومی سازمان ملل ۲۷ تلاش ناموفق جهانی برای مقابله با تغییرات اقلیمی داشتیم. این وضعیت با جلسه ۲۸ام یا ۲۹ام یا ۳۰ام هم حل نمیشود. کاری که باید انجام دهیم این است که کشورهایی در گروههای کوچکتر با یکدیگر همکاری کنند تا مثلا با چالشهای جهانی مثل تغییرات آب و هوایی مقابله کنیم.
او درباره مشارکت آمریکا در جهان، آن را نه یک بحث "بشردوستانه" بلکه یک شکل از "نفع شخصی" خواند. به اعتقاد او، هدف از سیاست خارجه آمریکا نباید و نمیتواند بر پایه "تبدیل و دگرگون کردن" جهان باشد. ریچارد هاس گفت: از حرف من برداشت اشتباه نکنید. من دلم میخواهد مردم بیشتری در چین یا روسیه، ایران و کرهشمالی در دموکراسی بیشتر زندگی کنند. شاید آنها به این خواسته برسند، اما آنها باید از طریق ابزارهای خودشان و روی پای خودشان به آنجا برسند. نباید اینطور باشد که سیاست خارجه ایالات متحده اقدام به ترویج تبدیلهای دموکراتیک با استفاده از زور و نیرو کند، مثل کاری که در عراق و افغانستان انجام دادیم.
این چهره سرشناس آمریکایی در مورد تحولات داخلی چین و برخی از اعتراضات ضد محدودیتهای کرونایی گفت: این اعتراضات بابت سیاست خارجه آمریکا آغاز نشد، بلکه نتیجه سیاستهای کرونایی ناکام چینیها بود، برای رشد اقتصادی پایین چین که موجی از بیکاری را ایجاد کرد و دیگر مواردی که لیست طولانیای دارد. رهبری در چین، قدرت مستحکمی دارد و نمیتوان فرد دیگری را مقصر دانست. در این موارد خودداری توصیه میشود. خب آمریکا باید از احترام و دفاع از حقوق بشر حرف بزند، اما خود چینیها باید آیندهشان را شکل دهند. ما باید با چین در مورد مساله اوکراین، کرهشمالی و دیگر مسائل کار کنیم.
ریچارد هاس در مورد نشست اخیر بایدن و شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین در حاشیه نشست بالی اندونزی و اینکه آیا این نشست "سازنده" بوده و به کاهش "تنشها" منجر میشود، گفت: به اعتقاد من دو طرف باید به کاهش تنشها کمک کنند. به خصوص چینیها که احساس میکنم از موضع محکم آمریکا و متحدانش در اروپا در قبال اوکراین غافل شده است. آنها همچنین متوجه وضعیت جدیدی در هند-اقیانوسیه شدهاند. من واقعبین هستم و طبق انتظاراتم، تغییراتی هست اما ما از پیشرفت و دوره جدید صحبت نمیکنیم. گاهی در سیاست خارجه، حرف از این نیست که شما میتوانید به چه چیزی دست یابید، بلکه این است که شما میتوانید از چه چیزهایی پرهیز کنید. به نظرم آنچه اینجا باید از آن دوری کرد، کمک مستقیم چینیها به روسیه و همچنین جلوگیری از وقوع جنگ با چین بر سر تایوان است.
او با اشاره به استراتژی امنیت ملی بایدن که اخیرا کاخ سفید منتشر کرد و اینکه آمریکاییها، با توجه به وضعیت اقتصادی و دیگر موارد، گمان کنند که این سیاست خارجی به زندگی آنها بیارتباط است، گفت: متاسفانه سیاست خارجه وقتی برای آمریکاییها اهمیت دارد که شما در جنگ باشید، یا اینکه هزینه انسانی و اقتصادی بابت جنگ بدهید. البته مسائل دیگری هم هست. مثلا آنها از جنگ سرد حمایت کردند، آنها قطعا از مدیریت تروریسم در خارج حمایت کردند. باید بهتر عمل کرد و آنها را در بحثهای مثل تغییرات اقلیمی و توزیع جهانی واکسن کرونا همراه کرد، نه از این جهت که این کار خوبی است، بلکه از این جهت که کار هوشمندانهای برای خود ماست. در حال حاضر بودجه زیادی صرف امور دفاعی میشود. مردم متوجه این ارتباطات میشوند و باید بدانند که آنچه در عرصه جهانی است ممکن است روزی به آنها برسد.
در ادامه مجری برنامه از خاورمیانه سوال کرد و به اقدام "اوپک سعودی" برای کاهش تولید نفت اشاره داشت و اینکه اگر امروز بروند و از مردم آنجا درباره آمریکا و روسیه سوال کنند، مردم جایگاه روسیه را محکمتر میدانند. ریچارد هاس اما معتقد است که روسیه با این جنگی که در اوکراین به راه انداخته، حتی موجب شده تا مردم خودش علیه آن شوند. روسیه از بسیاری جهات خصوصا نفت و موشک، یک کشور شکستخورده است. فکر نمیکنم روسیه در مورد این مسائل یا دیگر امور در خاورمیانه چندان موفق عمل کند. من نمیگویم که ما عالی هستیم، اما به گمان من، ایالات متحده در یک موقعیت استثنایی است که امنیت و توسعه اقتصادی و همچنین فرصت سیاسی بزرگتر به مردم و کشورهای خاورمیانه ارائه دهد. به اعتقاد من، روسیه یک جایگزین جدی نیست. همچنین فکر نمیکنم که چین یک جایگزین جدی باشد چرا که پکن هم با مسائل داخلی خودش مواجه است.
ریچارد هاس همچنین در پاسخ به این پرسش که "بزرگترین اشتباه" آمریکاییها چه بوده و چه کار میتوانستند بکنند - درخصوص ناتو و روسیه یا دیگر موارد - که الان در موقعیت بهتری قرار میگرفتند، گفت: فکر نکنم کسی بتواند با اطمینان به این سوال پاسخ دهد. نمیدانیم چه میزان از این اتفاقات، واکنشی نبود. اینکه آقای پوتین صبح از خواب بیدار شده و به این نتیجه رسیده باشد که این چیزی است که میتوان با حداقل هزینه به آن دست یافت؛ با توجه به نگاهی که او به ایالات متحده، اروپا، اوکراین دارد و با توجه به ارزیابی او از ارتش خودش. برخی به این اشاره میکنند که ما مساله توسعه ناتو را طور دیگری پیش میبردیم. اما در واقع این جنگ انتخابی بود که پوتین بر پایه منطق خودش و ارزیابیهای ناقص به راه انداخت. پس فکر نمیکنم که میشد جلوی این جنگ را گرفت.310310
کد خبر 1702473منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: ایالات متحده آمریکا روسیه اوکراین آمریکا در جهان ایالات متحده سیاست خارجه آمریکایی ها ریچارد هاس سیاست ها چینی ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۲۱۴۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بورل: آمریکا دیگر هژمونی ندارد/ روسیه تهدیدی وجودی برای اروپاست
رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا معتقد است: آمریکا موقعیت هژمونی خود را از دست داده و نظم جهانی چندجانبه پس از ۱۹۴۵ در حال از دست دادن جایگاه خود است.
به گزارش ایسنا، جوزپ بورل، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در سخنرانی خود در دانشگاه آکسفورد گفت: من تقابل بیشتر و همکاری کمتر در جهان را شاهد هستم. این یک روند رو به رشد در سالهای گذشته بوده است؛ رویارویی بسیار بیشتر و همکاری بسیار کمتر. من دنیایی را بسیار پراکندهتر میبینم. من دنیایی را میبینم که در آن قوانین رعایت نمیشود. من قطبیت بیشتر و چندجانبه گرایی کمتر میبینم. من میبینم که چگونه وابستگیها تبدیل به سلاح میشوند. من شاهد هستم که سیستم بینالمللی که پس از جنگ سرد به آن عادت کرده بودیم، دیگر وجود ندارد. آمریکا موقعیت هژمونی خود را از دست داده و نظم جهانی چندجانبه پس از ۱۹۴۵ در حال از دست دادن جایگاه خود است.
بورل افزود: من چین را میبینم که به جایگاه ابرقدرتی میرسد. آنچه چین در ۴۰ سال گذشته انجام داده در تاریخ بشریت بینظیر است. در ۳۰ سال گذشته، سهم چین از تولید ناخالص داخلی جهان، از ۶ درصد به تقریبا ۲۰ درصد رسیده است، در حالی که ما اروپاییها از ۲۱ درصد به ۱۴ درصد و ایالات متحده از ۲۰ درصد به ۱۵ درصد رسیده است. این یک تغییر چشمگیر در چشم انداز اقتصادی است. چین در حال تبدیل شدن به یک رقیب برای ما و ایالات متحده است. نه تنها در تولید کالاهای ارزان، بلکه به عنوان یک قدرت نظامی، در خط مقدم توسعه فناوری و ساخت فناوریهایی که آینده ما را شکل خواهند داد. چین «دوستی بدون محدودیت» را آغاز کرده است.
این دیپلمات اروپایی تصریح کرد: من گفتم جهان چند قطبیتر است - بله، این درست است. همزمان قدرتهای میانی، مانند هند، برزیل، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی، ترکیه در حال ظهور هستند. آنها در حال تبدیل شدن به بازیگران مهم هستند. چه بریکس باشند و چه غیر بریکس، ویژگیهای مشترک بسیار کمی دارند، بجز میل به کسب جایگاه بیشتر و صدای قویتر در جهان، و همچنین مزایای بیشتر برای توسعه خود. برای رسیدن به این هدف، آنها استقلال خود را به حداکثر میرسانند، تمایلی به جانبداری ندارند، بسته به شرایط یک طرف یا طرف دیگر را محافظت میکنند. آنها تمایلی به انتخاب اردو ندارند و ما نباید آنها را به سمت انتخاب اردو سوق دهیم.
بورل افزود: ما اروپاییها میخواستیم در همسایگی خود حلقهای از دوستان ایجاد کنیم. به جای آن، آنچه امروز داریم حلقهای از آتش است. حلقهای از آتش که از ساحل به خاورمیانه، قفقاز و اکنون در میدانهای نبرد اوکراین میآید. توماس گومارت، مدیر مؤسسه فرانسوی روابط بینالملل، در حال تجزیه و تحلیل نقاط ضعف اقتصاد جهانی است. چند مورد از این نقاط بسیار به ما نزدیک است؛ دریای سرخ برای تجارت، تنگه هرمز برای نفت و گاز و دریای سیاه برای صادرات غلات. آنها در مجاورت ما هستند و در برخی از آنها ما حتی با مأموریتهای نیروی دریایی اتحادیه اروپا درگیر هستیم، مانند آنچه در دریای سرخ است.
او در ادامه گفت: اکنون دو جنگ داریم، دو جنگ که وقتی به بروکسل آمدم، در کار نبود. دو جنگ وجود دارد که در آن مردم برای سرزمین میجنگند. این نشان میدهد که جغرافیا بازگشته است. به ما گفته شد که جهانی شدن، جغرافیا را بیربط کرده است، اما نه. بیشتر درگیریهای ما مربوط به زمین است، سرزمینی که در مورد فلسطین وعده داده شده و در مورد اوکراین سرزمینی در تقاطع دو جهان و این مبارزه برای زمین، خونهای زیادی را ریخته است.
بورل گفت: در عین حال شاهد شتاب روندهای جهانی هستیم. تغییرات اقلیمی دیگر مشکلی برای آینده نیست. فروپاشی آب و هوا در حال حاضر رخ داده- برای فردا نیست، برای امروز است. تحولات تکنولوژیکی - به ویژه، هوش مصنوعی. اینها تغییراتی را ایجاد میکند که ما نمیتوانیم به طور کامل درک کنیم. جمعیت شناسی نیز به سرعت در حال تغییر است. مهاجرت به ویژه در آفریقا که ۲۵ درصد از مردم جهان در سال ۲۰۵۰ در آن زندگی خواهند کرد. در سال ۲۰۵۰، از هر چهار انسان یک نفر در آفریقا زندگی میکند و در عین حال شاهد افزایش نابرابریها، کاهش دموکراسیها و در خطر افتادن آزادیها هستیم. این چیزی است که من میبینم. در این چشم انداز، نقش اتحادیه اروپا و نقش بریتانیا باید مشخص شود. نمیدانم نقش ما کدام خواهد بود. اما مطمئناً این بستگی به پاسخ ما به چالشهایی دارد که با آن روبرو هستیم - ما هشدارهایی میشنویم مبنی بر اینکه اروپا ممکن است بمیرد، باید چکار کنیم؟
مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پیشنهاد کرد: اول، ما نیاز به ارزیابی روشنی از خطرات روسیه داریم - روسیه به عنوان وجودیترین تهدید برای اروپا در نظر گرفته میشود. شاید همه اعضای شورای اروپا با آن موافق نباشند، اما اکثریت پشت این ایده هستند. روسیه برای ما یک تهدید وجودی است و ما باید ارزیابی شفافی از این خطر داشته باشیم. دوم، ما باید روی اصول، همکاری و قدرت کار کنیم. ما مدلی ساختیم – مدل اروپایی – بر اساس همکاری و وابستگی متقابل اقتصادی در درون خود – و موفقیت چشمگیری بوده است. ۷۰ سال صلح در میان ما. ما معتقد بودیم که وابستگی متقابل از طریق چیزی که آلمانیها آن را «Wandel durch Handel» مینامند، همگرایی سیاسی ایجاد میکند. این تغییر سیاسی را در روسیه و حتی چین به همراه خواهد داشت. خوب، این اشتباه ثابت شده است. اتفاق نیفتاده است. در مواجهه با روسیه، وابستگی متقابل صلح به ارمغان نیاورد. برعکس، به وابستگی به ویژه به سوختهای فسیلی تبدیل شد و بعداً این وابستگی تبدیل به یک سلاح شد. امروز پوتین یک تهدید وجودی برای همه ماست. اگر پوتین در اوکراین موفق شود، به همین جا بسنده نخواهد کرد. چشم انداز داشتن یک دولت دست نشانده در کییف مانند دولت بلاروس، و نیروهای روسی در مرز لهستان، و کنترل روسیه بر ۴۴ درصد از بازار غلات جهان، چیزی است که اروپاییها باید از آن آگاه باشند. همه بیشتر و بیشتر از آن آگاه میشوند. اما من میدانم که همه در اتحادیه اروپا این ارزیابی را ندارند. اکنون پوتین کل غرب را به عنوان یک دشمن میبیند. او در بسیاری از سخنرانیهای خود این را به صراحت بیان کرد.
بورل درخصوص شرایط کنونی در غرب آسیا هم گفت: و جنگ دیگر. پاسخ نامناسب اسرائیل به حمله ۷ اکتبر حماس خاورمیانه را در بدترین چرخه خشونت در دهههای اخیر فرو برد. جیک سالیوان یک هفته قبل از هفتم اکتبر گفته بود که خاورمیانه هرگز اینقدر آرام نبوده است! اما آرام نبود. فقط نگاهی به اتفاقات کرانه باختری بیندازید تا متوجه شوید که اصلاً آرام نبود. حالا دو جنگ داریم. و ما اروپاییها برای آن آماده نیستیم. آنچه اکنون در غزه اتفاق میافتد، اروپا را به گونهای به تصویر کشیده است که بسیاری از مردم آن را درک نمیکنند. آنها تعامل سریع و قاطعیت ما را در حمایت از اوکراین دیدند و از نحوه برخورد ما با آنچه در فلسطین روی میدهد تعجب کردند. فرآیندهای تصمیمگیری اتحادیه اروپا چگونه کار میکند؛ اتفاق آرا. در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ۱۸ نفر از یک طرف، ۲ نفر از طرف دیگر رای دادند و دیگران وقتی زمان تصمیمگیری درباره آتش بس فرا رسید، رای ممتنع دادند. اما اگر ما در یک جا چیزی را «جنایت جنگی» بنامیم، باید زمانی که در هر جای دیگری اتفاق میافتد، آن را به همان نام بنامیم. آنچه در ۶ ماه گذشته در غزه رخ داده، وحشت دیگری است.
این دیپلمات اروپایی تاکید کرد: باید به دنبال یک طرح صلح باشم. فکر میکنم اعراب باید چشم انداز خود را برای حل و فصل سیاسی اوضاع ارائه دهند. من از وزرای امور خارجه کشورهای عربی دعوت کردم که به بروکسل بیایند و پیشنهادات خود را توضیح دهند. ما باید به همه بفهمانیم که راه حل نظامی وجود ندارد. خب، همه میگویند که راهحل دو کشوری را می خواهند. ما ۳۰ سال است که از اسلو این را تکرار میکنیم. اما در اسلو، راه حل دو کشوری بخشی از توافق نبود. گفتند «بعداً شاید بتوانیم»، اما در متن نیست. اگر بر این باوریم که راه حل دو دولتی تنها راه حل است، جامعه بینالمللی باید بسیار بیشتر مشارکت کند و این را نه به عنوان نقطه شروع، بلکه به عنوان نقطه پایان بازی در نظر بگیرد. اگر نابودی یا مهاجرت اجباری فلسطینیها را کنار بگذاریم، راهحل چیست؟ وقتی این سوال را از دولت نتانیاهو میپرسیم، تنها پاسخی که میگیریم این است؛ «ما راهحل دو دولتی را نمیخواهیم». میپرسیم چه میخواهید؟ و این همان چیزی است که جامعه بینالمللی باید بارها و بارها بپرسد تا به دنبال پاسخی باشد که بتواند از یک تراژدی انسانی دیگر جلوگیری کند. در ایرلند شمالی اتفاق افتاد، در اروپا اتفاق افتاد. دشمنان قدیمی امروز همسایگان خوبی هستند و بیشتر از همسایگان خوب، بهترین دوستان هستند. باید امکان پذیر باشد، اما برای این که [این امکان] فراهم شود، زمین باید تقسیم شود. آنها نمیتوانند با هم زندگی کنند، آنها باید در کنار هم، در صلح و امنیت زندگی کنند، اما هر کدام با خانه، سرزمین، دولت، قلمرو و ظرفیت سیاسی خود. این یکی از مهمترین چیزهایی است که اروپاییها باید حل کنند.
انتهای پیام